English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1253 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
disseise U ازتصرف خارج کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dispossess U ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossesses U ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossessed U ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossessing U ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossessor U ازتصرف محروم کننده
disseisin U محروم شدگی ازتصرف
disseisin U تحریم کسی ازتصرف ملک خود
disseisee U کسیکه ازتصرف ملک خودمحروم شده است
disseisor U کسیکه دیگری را ازتصرف ملک خودمحروم میکند
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
inactivate U غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
bring out U خارج کردن
ejects U خارج کردن
unship U خارج کردن
derailing U از خط خارج کردن
ejected U خارج کردن
derails U از خط خارج کردن
discharge U خارج کردن
extraction U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
expulse U خارج کردن
phase out U خارج کردن
discharges U خارج کردن
derailed U از خط خارج کردن
derail U از خط خارج کردن
eject U خارج کردن
to rule out U خارج کردن
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
disarm U از ضامن خارج کردن
defecates U خارج کردن مدفوع
spewed U با فشار خارج کردن
tables U از دستور خارج کردن
disarmed U از ضامن خارج کردن
defecating U خارج کردن مدفوع
to expel [from] U بزور خارج کردن [از]
to put out of court U از دستور خارج کردن
disarms U از ضامن خارج کردن
table U از دستور خارج کردن
defecated U خارج کردن مدفوع
tabled U از دستور خارج کردن
defecate U خارج کردن مدفوع
ablate U بریدن و خارج کردن
exfiltration U خارج کردن از میدان
decivilize U از تمدن خارج کردن
write-offs U از دفتر خارج کردن
write-off U از دفتر خارج کردن
expectorate U ازشش خارج کردن
lay on the table U از دستور خارج کردن
phase out U به ترتیب خارج کردن
spews U با فشار خارج کردن
swap out U مبادله کردن به خارج
tabling U از دستور خارج کردن
spew U با فشار خارج کردن
spewing U با فشار خارج کردن
write off U از دفتر خارج کردن
expelled U منفصل کردن بزور خارج کردن
expels U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling U منفصل کردن بزور خارج کردن
expel U منفصل کردن بزور خارج کردن
evacuate U اخراج خارج کردن یا شدن
reek U بخار ازدهان خارج کردن
emancipate U از زیر سلطه خارج کردن
unplug U خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugged U خارج کردن دو شاخه از سوکت
emit U بیرون دادن خارج کردن
unplugging U خارج کردن دو شاخه از سوکت
reeking U بخار ازدهان خارج کردن
evacuated U اخراج خارج کردن یا شدن
reeked U بخار ازدهان خارج کردن
emitting U بیرون دادن خارج کردن
emancipating U از زیر سلطه خارج کردن
emancipated U از زیر سلطه خارج کردن
emitted U بیرون دادن خارج کردن
uncouple U از حالت زوجی خارج کردن
emits U بیرون دادن خارج کردن
reeks U بخار ازدهان خارج کردن
emancipates U از زیر سلطه خارج کردن
to phase out something U به ترتیب خارج کردن چیزی
evacuating U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuates U اخراج خارج کردن یا شدن
unplugs U خارج کردن دو شاخه از سوکت
bail U عمل خارج کردن اب قایق
withdrawal U خارج کردن عقب کشیدن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
deconcentrate U از حالت تغلیظ خارج کردن
strike off the rolls U از صورت وکلا خارج کردن
withdrawals U خارج کردن عقب کشیدن
safing U از حالت مسلح بودن خارج کردن
to play in or out U با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
emitting U بیرون دادن از خود خارج کردن
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
emit U بیرون دادن از خود خارج کردن
bowdlerize U قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
snake out U خارج کردن کالا از انبار ناو
emits U بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted U بیرون دادن از خود خارج کردن
stripping crane U جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
deviation U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
deviations U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
importation U عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evicted U خارج کردن خلع ید کردن
evict U خارج کردن خلع ید کردن
evicts U خارج کردن خلع ید کردن
evicting U خارج کردن خلع ید کردن
sideline U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelining U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
release U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
smuts U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
smut U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
exfiltration U خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
releases U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
released U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
externals U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
break out U نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalises U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
deforest U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
labelled U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
label U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
demonetization U سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
labels U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
port U مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
text U پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
texts U پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
demonetization U خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
tilting mixer U نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
osteotomy U برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
reversion U هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
cryptographic U تعداد کدهایی که در الگوریتم رمز برای مشخص کردن داده رمز دار و خارج از رمز به کارمی روند
service U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
declassification U از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
out [of] <adv.> U خارج [از]
outwith [Scotish E] <adv.> U خارج [از]
externals U خارج
out-of- U خارج از
out U خارج
abroad U خارج
outside [of] <adv.> U خارج [از]
forth of U خارج از
out- U خارج
outed U خارج
out of tune U خارج
per U خارج از
outside U خارج
non-combatants U خارج از صف
off U خارج از
non combatant U خارج از صف
non-combatant U خارج از صف
outsides U در خارج
outside U در خارج
out of U خارج از
external U خارج
externally U از خارج
aroint U خارج شو
outsides U خارج
off side U خارج از خط
outbound U خارج ازمحدوده
beside the question U خارج از موضوع
outbye U خارج از دور از
out of doors U خارج ازمنزل
out of door U خارج ازمنزل
inaccessible U خارج از دسترس
off duty U خارج از نگهبانی
irrelevant U خارج از موضوع
out of proportion U خارج از اندازه
outbound U مربوط به خارج
off duty U خارج از خدمت
outsides U به سمت خارج
popping U خارج شدن
beside the mark U خارج ازموضوع
outside U به سمت خارج
issue U خارج شدن
outboard bearing U یاتاقان خارج
begone U خارج شو عزیمت کن
out of turn U خارج از نوبت
blow out U به خارج دمیدن
off season U خارج از فصل
foreign market U بازار خارج
Recent search history Forum search
1Potential
2off-season
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
2purchase off the registry
2purchase off the registry
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com